پرنیانپرنیان، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 20 روز سن داره

دلنوشته ای برای دخترم پرنیان

بوی بهار

1391/12/10 12:00
نویسنده : مامان سمیرا
382 بازدید
اشتراک گذاری

دختر نازنینم،یه چند روزیه که خونه تکونی رو شروع کردم....هرروز یه کاری میکنم،یه روز کابینتها رو تمیز میکنم یه روز شیشه ها و خلاصه کمکم جلومیرم....آخه اگه تو بیدار باشی که نمیگذاریو من مواقعی که تو خوابیدی مشغولم الانم که دارم این پستو مینویسم تو خوابیدی....دخترم باید بدونی که از همین حالا در فکر تولدتم و لیست خریدامم نوشتم و اگه خدا بخواد میخوام از بعد از ظهر شروع کنم که هر روز یه چیزایی رو بخرم و بگذارم کنار...اما در مورد لباست هنوز تصمیم نگرفتم...بابا مبین میگه اوه هنوز کلی تا تولد مونده...اما من میدونم که وقت کم میارم،واسه همینم از حالا دست به کار شدم،چون که اولین تولدت واسم خیلی مهمه و میخوام واست سنگ تموم بگذارم...انشاالله که همه چیز خوب پیش بره....                  دختر نازم آخرین ماه از اولین زمستون زندگیت هم داره به اتمام میرسه ،و بوی بهار به مشام میرسه اما من دلم گرفته و اصلا بهارو دوست ندارم با اینکه من و تو هردوتامون توی بهار بدنیا اومدیم...اما من زمستونو از همه فصلها بیشتر دوست دارم(توی بهار حساسیت شدیدی میگیرم) به هر حال بهار هم شکفته شدن تورو یادم میاره واسه همینم برام زیباست

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان آیسا
10 اسفند 91 19:43

یه عالمه بوس واسه آیسا گلی..

لیلا مامان پرنیا
10 اسفند 91 23:19
امیدوارم روزهاب باقی مونده از سال براتون به شادی بگذره
ممنونم لیلا جونم....

مامان بنیتا
11 اسفند 91 1:39
خانومی خسته نباشی از کارای خونه تکونی..من و شما که تو بیشتر چیزا تفاهم داشتیم ولی توی فصل مورد علاقه باهم اختلاف نظر داریم من عاشق فصل بهارم و از زمستون خوشم نمی یاد اصلا
در مورد کارای تولد منم بدجور درگیرشم هر چیزی رو از یه جا می پسندم و هنوز کلی کار مونده انجام بدم..شماهم خوب کاری کردی زود به فکر افتادی
یه عالمه بوووووووس برای پرنیان نانازم

آره عزیزم از بهار خوشم نمیاد...شما هم بنیتا عسلمو ببوسید
مامان کیان کوچولو
11 اسفند 91 15:50
ای جووونم مامانی موفق باشی
نسترن(مامان نیروانا)
13 اسفند 91 0:25
خسته نباشی سمیرا جون...امیدوارم همیشه شاد باشین و بتونی به موقع کارهای تولد فرشته کوچولو رو تموم کنی...راستی منم شما رو لینک کردم...
ممنونم عزیزم منم همینطور...

مامان ایسان
14 اسفند 91 8:37
خانمی خسته نباشش میدونم به چه سختی داری کار میکنی من که دمارم با این ایسان در اومده دیگه
ممنونم عزیزم....آره دیگه چاره چیه...