پرنیانپرنیان، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

دلنوشته ای برای دخترم پرنیان

اولین شب یلدای پرنیان گلی

1391/10/1 13:15
نویسنده : مامان سمیرا
1,539 بازدید
اشتراک گذاری

شب یلدا شد ومیلاد خوش ایزد مهر

زایش نور از این ظلمت تاریک سپهر

هرچه از روشنی و سرخی برداریم و کنار هم بنشینیم

یلدایتان رویایی....روزهایتان پرفروغ،شبهایتان ستاره باران

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

 

 

اولین شب یلدای عمرت دیشب،یعنی سی ام آذرماه سال نودویک بود،دیشب خونمون مهمون بود مامان جون وبابا جون،خاله صدف،خاله جون طاهره خاله مامان،الهام جون دختر خاله مامان،البته همراه با پسر شیطون بلاش دانیال،حالا بماند که چه آتیشی سوزوندکلافهشما هم انگار که دلت میخواست همراهیشون کنیمژهو باز هم بماند که تو هم پاک آبروی منو با گریه وزاریت بردیقهرآخه چرا عروسکسوالچرا همیشه کارات برعکس هستندسوالچررررررامتفکرمتفکراز اول شب تا آخر شب گریه کردی هر دفعه هم بغل یکی بودیبغلحالا بگذریم،منهای کارای شما بچهها بد نگذشت کلی همه گفتیم وخندیدیمقهقههراستی تا یادم نرفته از شاهکار دانیال شیطون بگم که چشم همه رو دور دید و جلوی موهاشو با قیچی کچل کرد،بیچاره دختر خاله امکلافهقیافه اش دیدنی بود....کلافهاینهم از میز شاممون....که شامل ته چین،جوجه کباب،شاورما،قورمه سبزی ،سالاد،پلو،دسر

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان بنیتا
1 دی 91 16:48
اولین شب یلدای پرنیان جون مبارک...چه هندونه خوشمزه ای شده بودی خاله
آناهیتا مامانیه آرمیتا
2 دی 91 11:12
وااای چه هندونه خوشمزه ای اونجانشسته همیشه شادباشید
لیلا مامان پرنیا
2 دی 91 12:23
به صد یلدا الهی زنده باشی

اناروسیب وانگور خورده باشی

اگر یلدای دیگر من نباشم

توباشی وتوباشی و توباشی..
قربون اون هندونه خوشگل که اگه دستم بهش میرسید گاز گازش میکردم
همیشه شاد باشید