ماجرای شیرخشک توی این روزها
عروسکم ،این چند روزه همه دوستان و افراد خانواده بسیج شده بودن که واسه تو شیر خشک پیدا کنن...از همکارای بابا مبین گرفته تا دوستای عمه شیماو خلاصه خاله های خودم و .... حتی مامان جون اینا توی اهواز هم کلی گشته بودن و فقط 2تا قوطی گیر آورده بودن ،تا اینکه چند روز پیش رفتم داروخونه دوستم و اونم لطف کرد و کلی شیر خشک بهمون داد...و گفت که اصلا نگران نباش هروقت که سهمیه داروخونه منو بهم دادن من واسش کنار میزارم...عصرش هم بابا مبین رفت و پوشک هم واست خرید خلاصه اینکه حسابی دارا شدی پرنیان:بیایین بخلمممممممممممم که میخوام توی همتون.....