سفر به بندر عباس و جزیره قشم
دختر عزیزم چهار شنبه ظهر که بابا مبین از سر کار اومد گفت که بیا بریم بندر الان هوا خوبه و نینی هم اذیت نمیشه،من که خیلی تعجب کردم گفتم الان اونم گفت که آره چند روز که تعطیله خونه بشینیم که چی تازه تو هم که این چند وقتا خیلی خونه موندی ،واسه تنوع بریم ،منم که همیشه واسه سفر حاضر از خدا خواسته آماده شدم و زود راه افتادیم البته تا بندر خیلی راهی نیست و یه مدت کمی توی راه بودیم ،من سفرهای دریایی رو خیلی دوست دارم امیدوارم که تو هم همینطوری باشی توی راهم اذیت نکردی البته وقتی که داشتیم میرفتیم قشم عیبی نداره دخترم این اولین سفر طولانی بود که داشتی میرفتی،هنوز عادت نکرده بودی تازه خیلی هم صبور بودی گلم قربونت برم که اینقدر به دریا ن...