هدیه 7ماهگی(البته با تاخیر)
عسلی مامان چند روزی بود که سرم خیلی شلوغ بود و تو هم که دیگه ...........هزار ماشاالله آروم و قرار نداشتی واسه همینم فرصت نکردم واست هدیه بخرم،بابا مبین مهربون هم که سرش این روزا خیلی خیلی شلوغ بوددستش درد نکنه که واسه آسایش من و شما هر کاری که از دستش بر میاد انجام میدهواسه همینم دیروز که یه کمی حالم بهتر شد با مامان جون رفتیم بیرون و منم به بهانه ماهگردت که البته خیلی ازش گذشته بودیه تخت خواب عروسک خریدمگفتم که تو هم نینی هاتو توش بخوابونیالبته یه شیشه شیر جادویی هم خریدم که بهشون شیر بدییه چیز جالب اینه که منم وقتی کوچولو بودم یعنی 3سالم بود از همین شیشه شیرها داشتموقتی که توی مغازه دیدمش،دیدم که هیچ فرقی نکردن خیلی عجیب بودبعد از این همه سال..........حالا بگذریم وقتی که کادوتو دیدی چیکار کردی اینم از مراحل استقبالت.............
زدی زیر گریه..............