واکسن شش ماهگی
جوجوی من 2 اذر تو 6ماهت شد باورم نمیشه که عروسکم نیم ساله شد،اینقدر من با تو سرگرم بودم که متوجه گذر زمان نشدم،پنج شنبه 2اذر با مامان جون بردیمت بهداشت وخانومه گفت که 6اذر یعنی دوشنبه بیاریدش اخه مصادف میشد با عاشورای حسینی و ما باید میرفتیم رفسنجان خونه اقا جون،دوشنبه که برگشتیم دوباره اوردیمت بهداشت و مثل همیشه من وایستادم عقب و مامان جون پاهاتو گرفت آخه من طاقت ندارمتازه هم خوابت برده بود که شروع کردی به گریه کردن سریع اومدم و بغلت کردم اینقدر اشک میریختی که میریخت توی گوشت زود اوردیمت خونه و همش دعا میکردم که تب نکنی بهت استامینوفن دادم و زود خواب رفتی شکر خدا تا ظهر خوابیدی و تب هم نکردی بعد هم بیدار شدی و شروع کردی به بازی کردن....
به دستور بهداشت غذای کمکی رو واست شروع کردم البته از پنج ماهگی بهت حریره و سرلاک میدادماینبار سوپ رو که شامل ماهیچه ،هویج و جعفری،گشنیز،سیب زمینی ورشته فرنگی بود شروع کردم و تو هم استقبال کردی،آخه حریره رو خوب نمیخوردی
اینم عکس اولین سوپی که واست درست کردم
قطره اهن هم به مولتی ویتامین اضافه شد...
وزنت 7کیلو
قدت 65
شکر خدا همه چیز نرمال بود