منو نینی در 8ماهگی
عروسک من،امدم از کارهای این ماهت بگم...... شکر خدا دیگه میتونی چهار دستو پا بریالبته زود خسته میشی و دوباره سینه خیز میری اما دوباره بلند میشی و ادامه میدی.....تازگیها با کمک تکیه گاه خودت می ایستیمثلا به مبل دست میگیری و میایستیبابا ،ماما،و دد رو میگیاما از شیطونیهات هر چی بگم کم گفتم:با رومیزی لجی و تا میبینیش میکشی روی خودتحالا هر چی هم که روش باشه....چند روز پیش داشتیم میوه میخوردیم،تا سرمون رو گرم تلوزیون کردیم یه دفعه خدا رحم کرد که برگشتم دیدم که کارد رو برداشتیدیروز هم توی روروئکت بودی که بابایی داد زد منم توی آشپزخونه بودم سریع اومدم دیدم داری نی قلیونی که روی میز بود رو میکشی،شانس آوردیم که قلیون نیوفتاد روت...آخه مادر شیطنت هم حد و اندازه ای دارهاصلا یکجا بند نمیشی و مدام درحال حرکت هستی واسه همینم لپات آب شده عسلمهزار ماشاال.خیلی شلوغ و کنجکاوی...اگه احساس کنی که یک چیزی توی دستمونه حتما باید ازش سر در بیاریبه اسباب بازیهات هم چندان علاقه ای نشون نمیدی و زود ازشون خسته میشی
چند شب پیش هر کاری کردم خوابت نبرد،سرگرم تلویزیون بودم که یکدفعه دیدم.....کلی دلم واست ضعف رفت
خیلی دوست داری سر سفره بشینی واسه همینم مامان جون نشوندت سر سفره....
و اما امان از موقعی که بخواهیم به زور بخوابونیمت