برگشتن مامان جون اینا از اهواز
دوشنبه بعد از ظهر مامان جون و باباجون مهربون،از اهواز برگشتن...رفته بودن به دایی سینا سر بزنن،عید امسال هم که دایی مهربونت میاد پیشموناز وقتی که رفته من نتونستم برم اهواز،آخه تو خیلی کوچولویی و من مسافرت طولانی رو به خاطر تو نرفتم حتی با هواپیما هم میگم شاید اذیت شی ،هرچند که دلم واسه داداشم خیلی تنگ شده اما خوب دیگه چاره ای نیست دست روی دلم گذاشتم تا خودش بیاد اینم کادوهایی که مامان و بابای گلم واست آوردن،دستشون درد نکنه این لباسها رو هم با بابا مبین رفتیم واست خریدیم ،البته لباس نپوشیده خیلی داری که میترسم واست کوچیک بشن،واسه همینم خیلی نخریدم