رفتن به آتلیه............
دیروز بعد از اینکه از بهداشت می اومدیم،توی راه چشمم به یه آتلیه عکاسی جدید افتاد،یه دفعه ای به فکرم رسید که تو الان 7ماهته و من باید بیارمت آتلیه..... واسه همینم به مامانم گفتم که مامان بیا بریم ببینیم کارش چطوره ،اگه خوب بود که نی نی رو بیاریم واسه عکس،آخه از کار آتلیه قبلی که توی 3ماهگی بردمت به هیچ عنوان راضی نبودم، خلاصه اینکه رفتیم داخل،کاراشو دیدم،دیدم که بدک نیستن، باهاش قرار گذاشتیم واسه بعد از ظهر...........ظهر که شد خوابوندمت که واسه بعدازظهر سرحال باشی،آخه اگه خوابت می اومد بیچارمون میکردی خلاصه اینکه دیگه از خواب ناز بیدار نمیشدی کارات برعکس هستند،کلی منتظر موندم تا بیدار شدی، سریع لباساتو عوض کردم و رفتیم دنبال خاله صدف و بر...